طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

طاهایی

ماه يازدهم زندگي من

      براي اولين بار رفتم باغ ارم شيراز. چقدر اينجا گل داره       اينجا هم باغچه بابا بزرگي تو سياخ دارنگون هست كه تو عيد نوروز 93 رفته بوديم.         بابايي برام يه كفش خوشگل خريده. اين قدر خوشحالممممممم   ...
27 خرداد 1393

ماه دهم زندگي من

                    اين عكسم فقط به خاطر خاله انوشه كه خيلي دوسش دارم و براش مي خندم           اين اولين عيد نوروز منه. چون عيد شب بوده خوابم مياد چشماش اين طوري هستا ...
27 خرداد 1393

ماه پنجم زندگي من

وقتي از حموم اومده بودم بيرون عين لبو قرمز. واي كه چقدر آب بازي دوست دارم رفته بودم پارك دنبال گنجشك ها مي گشتم كجا هستن اينا اينا عروسك هاي بچگي مامانم هست. منم بين اونا گم شدم. منم شدم عروسك مامان قربون خنده هات بشه اين كلاه رو ماماني برام بافته آخ جووووووووووون ددر ديگه دارم ياد مي گيرم يه جا رو بگيرم وايسم به به خوردم از بس شيطنت كردم رو روروك خوابم برده سه تار بابايييييييييي ماماني منو شبيه دخترا كرده مي خوام با چادر ماماني نماز بخونم ...
26 خرداد 1393

ماه چهارم زندگي من

با مامان بابام رفتم پارك و تازه دارم ياد مي گيرم چطور شير با شيشه بخورم. من پسر خوبي هستما اما محض احتياط ماماني بخاطر اينكه آب پاشي نكنم جام رو زير پام زيرانداز گذاشته اولين باريه كه سوار روروك شدم. بخاطر اينكه شيطنت مي كنم بابايي اومده فرمون روروك رو برام با پوشك نرمش كرده پام هم به زمين مي رسه   اين عروسك مامان هستااااااااا مامانم داشت نماز مي خوند منم نگاهش مي كردم و تو دلم دعا ديگه كم كم گشت و گذار با كالسكه شروع شده از بس آب دهنم سرازيره ماماني برام پيش بند بسته اما انگار جواب نميده خرگوش دو تا گوشات كو ...
26 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طاهایی می باشد